نمی دانم
چرا امشب واژه هایم
خیس شده اند؟؟
مثل آسمانی که امشب
می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم
می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد..
تا شاید از لحظه های دلتنگی
گذر کنم...!!!!!!!
شما بگویید.چه کسی صدای این قلب خرد شده را می شنود؟
تو؟نه تو نمیشنوی
فقط تو که خود این قلب را شکستی میشنوی.
چرا؟
من هنوز تورا دوست دارم مثل حس خوب بچگی
تو رو دوست دارم مثل لحظه خواب ستاره ها
اما توچه؟می شنوی؟صدای دلم را؟صدای خرد شدن احساساتم را؟
تو رو میسپارم به عشق،برو با ستاره ها.
اما تو رو دوست دارم عجیب!!!
نظرات شما عزیزان:
|