❤ قصه شب های بی کسی...❤
❤ قصه شب های بی کسی...❤

ای کاش قانون همه دوستی ها این بود: یا رفاقت تعطیل، یا جدایی هرگز.


بل بل و گل سرخ

دانشجو فریاد زد : " در سرتا سر باغ من گل سرخی نیست ! دریغ كه خوشبختی به چه چیزهای كوچكی بسته است ! آنچه خردمندان نوشته اند مو به مو خوانده ام و بر تمام رمزهای حكمت دست یافته ام – و با این همه تنها نیاز به یك گل سرخ زندگیم را به شوربختی میبرد ." و چشمان زیبایش پر از اشك شد .

دانشجوی جوان زیر لب زمزمه كرد : " فردا شب شاهزاده مجلس رقصی دارد و یار من در میان آن جمع است. اگر برایش گل سرخ ببرم – تا سپیده دم با من میرقصد

اگر برایش گل سرخ ببرم او را در آغوش خواهم گرفت و او سر بر شانه ام خواهد نهاد و دستش در دستانم گره خواهد خورد .

اما دریغ كه در باغ من گل سرخ به هم نمیرسد !

پس ناگزیر تنها خواهم نشست و او از كنارم خواهد گذشت –به من اعتنا نخواهد كرد و قلبم خواهد شكست.

بلبل گفت :‌ "‌به راستی عاشقی پاكباز است . او گرفتار همان دردی است كه من به نغمه میخوانم – آنچه مایه شادمان من است – رنجورش میدارد ! راستی كه عشق چه شگفت انگیز است .

مارمولك سبز كوچكی كه با دم علم كرده از كنارش میگذشت پرسید :‌ "‌چرا گریه میكند ؟"

پروانه ای كه سراسیمه در پی پرتو از آفتاب پر می‌زد گفت :‌"‌به راستی – چرا ؟"

گل مرواریدی با صدای نرم و نازك در گوش همسایه اش نجوا كرد: "‌به راستی – چرا ؟"

بلبل گفت:‌" به خاطر یك گل سرخ میگرید ".

آنها فریاد زدند :‌ "‌برای یك گل سرخ ؟ آه چه مسخره است ! " و مارمولك كه از شمار عیبجویان بود – غش غش خندید .

اما بلبل راز پنهان غم دانشجو را دریافت و خاموش بر درخت شاه بلوط نشست و به رمز و راز عشق اندیشید. ناگاه بالهای قهوه ای رنگش را برای پرواز گشود و در دل آسمان اوج گرفت . چون سایه از میان بیشه گذشت و سایه وار پهنای باغ را پیمود.

در میان چمنزار درخت گل سرخ زیبائی ایستاده بود و بلبل همین كه آن را دید – راست به سویش پر كشید و فریاد زد :‌ "‌یك گل سرخ به من بده من نیز برایت آواز میخوانم ." اما درخت گل سرش را بالا برد و پاسخ داد : " گل های من سفید است – سفید تر از برف كوهسار – اما پیش برادرم برو كه در پای ساعت قدیمی‌روئیده است و شاید آنچه را كه میخواهی به تو بدهد ."

از این رو بلبل به سوی درخت گلی كه در پای ساعت آفتابی قدیمی‌روئیده بود – پر كشید . فریاد زد :‌یك گل سرخ به من بده و من شیرین ترین آوازم را برایت میخوانم . اما درخت گل سرش را بالا برد و پاسخ داد : گل های من زرد است – به زردی گیسوان پری دریائی كه بر تخت عنبرین مینشیند . اما پیش برادرم برو كه زیر پنجره دانشجو روئیده است – او شاید آنچه را كه میخواهی به تو بدهد .

از این رو بلبل به سوی درخت گلی كه زیر پنجره دانشجو روئیده بود – پر كشید . فریاد زد " گل سرخی به من بده و من شیرین ترین آوازم را برای تو میخوانم " . اما درخت گل سرش را بالا برد و پاسخ داد " گل های من سرخ است – به سرخی پای كبوتران و سرخ تر از خوشه های بزرگ مرجان كه در غارهای دریای پیوسته در پیچ و تاب است . اما زمستان رگهایم را از سرما فسرده – یخبندان جوانه هایم را خشكانده و طوفان شاخه هایم را شكسته است و امسال گل سرخی نخواهم داشت "‌.

بلبل فریاد زد :‌"‌تنها یك گل سرخ میخواهم – تنها یك گل سرخ ! آیا راهی وجود ندارد كه بتوانم گل سرخی پیدا كنم؟".درخت پاسخ داد :‌" تنها یك راه وجود دارد  اما چنان وحشت آور است كه یارای گفتنش را ندارم ".

بلبل گفت : " بگو – نمی‌ترسم ".درخت گفت : اگر گل سرخ میخواهی – باید آن را در مهتاب از نغمه و نوا بسازی و با خون دل خویش بدان رنگ دهی . باید سینه ات را بر خار بفشاری و برایم بخوانی . سراسر شب باید برایم بخوانی و خار در قلبت بخلد و خونمایه زندگی ات در رگ هایم روان شود و خون من گردد ".

بلبل بانگ برداشت :‌ " مرگ بهای گزافی یرای یك شاخه گل سرخ است و زندگی برای همه عزیز است . نشستن در جنگل سرسبز و خورشید را در ارابه طلاییش و ماه را در ارابه مرواریدش نگریستن بسیار دلنواز است. اما باز عشق از زندگی برتر است – و قلب پرنده در برابر قلب انسان چه وزنی دارد ؟‌"

پس بالهای قهوه ای رنگش را باز كرد و در دل آسمان اوج گرفت . شتابان از فراغ باغ گذشت و سایه وار در میان بیشه زار پر زد .

دانشجو در همان جا كه بلبل او را دیده بود و از كنارش رفته بود – روی چمن زار دراز كشیده بود و اشگ چشمانش هنوز نخشكیده بود . بلبل بانگ زد :‌"‌شاد باش – شاد باش ! گل سرخ را خواهی یافت . آن را در روشنائی مهتاب از نغمه و نوا میسازم و با خون دل خود بدان رنگ میدهم – اما در برابر آن تنها خواهشی از تو دارم و آن این است كه عاشقی پاكباز باشی . دانشجو از روی چمن فرا نگریست و گوش داد – اما از گفته های بلبل هیچ درنیافت . اما درخت شاه بلوط فهمید و اندوهگین شد – زیرا به بلبل كوچك كه بر شاخه هایش آشیانه ساخته بود – مهر می‌ورزید . درخت زمزمه كرد : واپسین سرودت را برای من بخوان . وقتی تو بروی من سخت تنها خواهم ماند!! بدینسان بلبل برای درخت شاه بلوط آواز خواند و صدایش بسان غلغل ریزش آب از تنگ نقره بود.

هنگامی‌كه ماه در آسمان درخشیدن گرفت – بلبل به سوی درخت گل سرخ پر كشید و نشست و سینه اش را بر خار فشرد . سراسر شب خواند و خواند و سینه اش بر خار بود . و خار هر لحظه بیشتر در سینه اش خلید و خونمایه هستی اش از او بیرون تراوید . نخست از پیدایش عشق در دل یك پسر و دختر خواند تا بر بلندترین شاخه درخت – گل سرخی دلفریب شكفت – هر نغمه ای كه در پی نغمه ای بر می‌آمد – گلبرگی بر گلبرگ های دیگر می‌افزود . گلبرگ نخست بی رنگ بود همچون مه ای شناور بر فراز رودخانه – همچون پای بامدادان بی رنگ . اما درخت بر بلبل بانگ زد تا سینه اش را هر چه بیشتر بر خار بفشرد . درخت فریاد زد :‌ "‌بلبل كوچك ! بیشتر بفشار و گرنه پیش از آنكه گل سرخ را تمام كنی – روز در میرسد ".از این رو بلبل خود را بیشتر بر خار فشرد و آوازش پیوسته بلندتر شد – زیرا از پیدایش اشتیاق در جان یك مرد و زن می‌خواند. بدین گونه بلبل خود را باز هم بیشتر بر خار فشرد و خار به قلب او رسید و دردی جانكاه بر جانش چنگ زد و در سراسر تنش دوید . درد هر دم جانكاه تر می‌شد و آوازش هر چه عنان گسیخته تر – زیرا از عشقی می‌سرود كه با مرگ كامل می‌شو د – عشقی كه در گور هم نمی‌میرد ! صدای بلبل هر دم ناتوانتر گردید و بال های كوچكش لرزیدن گرفت . آوازش هر دم ضعیفتر شد و ناگهان حس كرد چیزی سخت راه گلویش را می‌بندد . آنگاه واپسین نوایش را از حنجره بر آورد . ماه سپید آن را شنید و دمیدن سپیده را از یاد برد و در آسمان درنگ ورزید . گل سرخ آن را شنید و سراپایش با شوق و شادی لرزید و گلبرگ هایش را از خواب ناز برانگیخت . درخت فریاد زد :‌ نگاه كن ! نگاه كن ! گل سرخ كامل شده !! اما بلبل پاسخ نداد – چه مرده در میان سبزه های بلند افتاده بود و خاری در دل داشت.

باری ظهر هنگام دانشجو پنجره اتاقش را گشود و به بیرون نگاه كرد و فریاد زد :‌ آه خدایا ! چه بخت بلندی گل سرخی در اینجا شكفته است ! در تمام عمرم گل سرخی به این زیبائی ندیده ام . چه زیباست . انگاه كلاهش را بر سر نهاد و گل سرخ به دست به خانه استاد رفت . دختر استاد در آستانه در نشسته بود – دانشجو با صدای بلند گفت : گفتی اگر برایت گل سرخ بیاورم با من خواهی رقصید – اینهم سرخ ترین گل جهان ! امشب آنرا بر سینه ات – كنار قلب خو د بیاویز و هنگامی‌ كه با هم میرقصیم به تو خواهم گفت كه چقدر دوستت دارم . اما دختر رو در هم كشید و پاسخ داد : گمان نمی‌كنم به لباسهایم بیاید و از این گذشته پسر برادر پیشكار برایم چند جواهر اصل فرستاده و پیداست كه ارزش جواهر بسیار بیش از گل است . دانشجو با خشم و برافروختگی گفت : باشد – اما به شرفم قسم كه تو بسیار ناسپاسی و گل سرخ را به خیابان افكند و گل یكراست در میان لای و لجن افتاد و درشكه ای از روی آن گذشت !!‌!.

فکر بلبل همه آنست که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:,

  توسط ❤Narges❤  |
 

 



امروز که نفس میکشی... بگذار با گذشتت دیگران شاد باشند... فردا که نباشی با گذشتشان... یک قدم تا بهشت فاصله داری......... @@@ خوشحال میشم که با من تبادل لینک کنید. و همچنین من را از انتقادات و پیشنهاداتتون بی بهره نذارید با تشکر:مدیریت وبلاگ*narges


 

اس ام اس
اس ام اس عاشقانه
اس ام اس سرکاری
اس ام اس فلسفی
اس ام اس تولد
اس ام اس دلشکستگی

 

 خاطرات خوب زندگی من.)مهدکودک(
 ¸¸.•*´•.ماه من غصه چرا؟خداهست.غصه چرا؟چرا؟¸¸.•*´•.
 ¸¸.•*´•. لب پنجره احساسم ¸¸.•*´•.
 افسوس...
 ¸¸.•*´•. هیچکس همراه نیست ¸¸.•*´•.
 ¸¸.•*´•. غصه چرا؟ ¸¸.•*´•.
 ¸¸.•*´•. دعای عشق ¸¸.•*´•.
 حرف هایی از ته دل،فقط برای خدا، از جنس باران
 به راستی عشق چیست؟
 ...
 چرا نماد عشق قلبیست که تیری در آن فرو رفته؟؟؟
 بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم ، بزرگ که شدیم چه دلتنگیم ...
 دلتنگت میشوم
 معنی واقعی عشق
 بمان
 بازهم اومدم.
 سلام ای آشنا...
 یادم باشد...
 شاید که فردا...
 بارها صدایت کردم.خدا
 تنهایم مگذار
 ولادت حضرت علی و روز پدر بر همگان گرامی باد
 ما منتظریم ...
 همه مرده بودیم...
 اولین شب آرامش
 یک حقیقت
 هرگز نخواب کوروش...
 روز جدایی...به تکرار باران
 روز آخر1...قبل از رفتن به مدرسه
 آرزو...
 چترهایی...
 فرشته بیکار
 روز های کودکی
 آدمهای ساده
 عشق بازي كار فرهاد است و بس ... دل به شيرين داد و دگر هيچ كس
 داستان عشق...مرگ یک رویا
 عشق
 سعی کن دریابی
 جلسه امتحان...
 قالی...
 مرگ؟؟؟!!
 امشب...شب آرزوها
 الهی...
 خدایا...
 دریا..
 آرزوي خيالـــي!
 شقايق...
 زندگی...

 

تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390

 

❤Narges❤

 


دوستان عزیز سلام 

برای تبادل لینک آدرس لینک من را با نام رویاهایم ...در وب خودتون قرار بدید و سپس مشخصات خودتون را در فرم زیر قرار بدیدتا سیستم من هم شما را لینک کنه.

(http://royahayam.loxblog.com/)

از حضور گرمتون ممنونم

 منتظرپیشنهادات و انقادات شما دوستان عزیز هستم





سرگذشت در گذشت ارزوهاست
دایرکتوری وبلاگ های ایرانی
آرزوی مهیج (تفریح و سرگرمی ) جالب ترین مطالب دنیا حتما سر بزن
فروشگاه sing
سرگرمی و دانلود
عشق باور نکردنی
تنها امیدم فقط تویی...
سرگرمــی
تو به من دل بستی...
انجمن افتابگردون -انجمن خیلی توپ و باخال
اشک ها و لبخندها
ashkan0098
وعشق و تنها عشق
کمد آقای ووپی
و نیز...
دامنه رایگان برای وبلاگ...افزایش آمار بازدید
عشق پاک...
استان هرمزگان
گویند خدا همیشه با ماست×ای غم نکند خدا توباشی
قبیله یعنی یک نفر
آبی استقلالی
زندگی همراه عشق
زندگی همراه عشق
ترسناك ترين ها
bia2faz
تی تی سا
آقا مهدی گل
رویاهایم
مرجان جان
شهرسرگرمی
؟آرزوی مرگ...مرگ آرزو
دلنوشته های ژسرحوا دختر آدم
لبخندی به زیبایی رنگین کمان
فروشگاه بزرگ سارامین (خرید پستی)
ستاره جنوب
تمنای وصال
رامن راغمگین کردی
دهکده سرگرمی
سکوت سخت
ســـوکـــت رایـــانـــه
یاسی
تبادل لینک هوشمند
تهی از شور عشق
عشق
خشکسالی
بهار می آید...
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

 

RSS 2.0